اگر میخواهید نویسنده شوید این گزارش را حتما بخوانید
بخوانید و فراموش کنید!
ادبیات ایران
خواندن کتاب خوب مهم است، داشتن استاد خوب هم، میتوانید همه کتابها را که نه لااقل یکپنجم آنها را بخوانید و به کارگاه چند نویسنده مشهور هم بروید، اما باز هم نویسنده نخواهید شد.
به گزارش مشرق، نوشتن رویای شما هم هست؟ مثلاً تا به حال دلتان خواسته نویسنده شوید، کتاب خودتان را پشت ویترین کتابفروشیها ببینید یا آن را برای دیگران امضا کنید؟ هم من میدانم و هم شما که احتمال داشتن این رویاها در همه ما خیلی بیشتر از نداشتنش است، این آدمیزاد شیر پاک خورده دلش میخواهد جایی از خودش رد بگذارد، بنویسد، نقاشی کند و بنوازد و خلاصه هر طور که شده همان درد معروف جاودانگی را برای خودش درمان کند. در این میان، نوشتن هم به ظاهر از همه کارها راحتتر و در دسترس تر است. همین که سواد خواندن و نوشتن داشته باشید، میتوانید نوشتن را شروع کنید. بالاخره همهمان قصههایی داریم دیگر، قصههایی که بخواهیم راویشان باشیم و برای دیگران تعریفشان کنیم. اما خب… اگر ماجرا به همین سادگیها بود کل دنیا نویسنده شده بود دیگر... صرف داشتن داستانی برای تعریف کردن نمیتوان نویسنده شد و به رویاهای دور و درازی رسید که اول کار به آنها اشاره کردیم. به همین دلیل هم خیلیها راههای مختلفی را امتحان میکنند، مثلاً بعضیها به این باور دارند که بالفطره نویسندهاند، مینشینند و داستان یا داستانهایشان را مینویسند و بعد هم چاپش میکنند و تمام. حالا بعضی شان که البته تعداد خیلی کمی را شامل میشوند، ذاتاً نویسندهاند و ماندگار میشوند، بعضی دیگر هم برای ماندن تلاش میکنند و بعضی دیگر هم فکر میکنند نویسندهاند!
خلاصه با این دسته که هم نویسنده حرفهای دارند، هم نویسنده در حال تلاش و هم نویسنده متوهم کاری نداریم و میرویم سراغ دسته دیگری که در قدمهای اول میمانند و با وسواس سعی میکنند راه درست را پیدا کنند. حالا به نظر شما این دسته چه راهی را انتخاب میکنند؟ و از کجاها سر در میآورند؟ معلوم است دیگر از کارگاههای داستان و کتابفروشی. به همین دلیل هم طی سالهای گذشته این دو حسابی رونق داشتهاند. البته رونق کتابهای راهنمای داستاننویسی آنقدر این سالها زیاد بوده که سایت کتابخانه ملی عدد بالایی از کتابهای آموزش داستاننویسی را نشان میدهد. به گواه آنچه روی این سایت ثبت شده حدود ۳۰۰ کتاب تاکنون در این زمینه منتشر شده و برخی از آنها تجدید چاپهای متعددی را پشت سر گذاشتهاند، نمونهاش کتاب «هنر داستاننویسی» نوشته ابراهیم یونسی است که روز گذشته نشر نگاه خبر انتشار چاپ پانزدهمش را اعلام کرد.
آموزش نویسندگی محمدرضا تیموری
کتابهایی که کسی را نویسنده نمیکنند
اما آیا کتابهای داستاننویسی میتوانند شما را تبدیل به نویسنده کنند؟ همینطور کارگاههای داستان. واقعیتش این است که نوشتن داستان کار راحتی نیست، خودتان هم میدانید دیگر… که اگر بود همه دنیا نویسنده شده بود. پس کتابهای داستاننویسی نمیتوانند شما را به نویسنده تبدیل کنند. نویسنده شدن واقعاً الکی نیست، اما هستند کتابهایی که میتوانند شما را راهنمایی کنند و لااقل مسیر درست را نشانتان بدهند. خلاصه که باید بگوییم هرچند کتابها شما را نویسنده نخواهند کرد، اما کتابها شما را به مسیر درست هدایت خواهند کرد، نه اینکه فکر کنید همهشان... اما بعضیشان این توانایی را دارند. حالا برای اینکه لازم نباشد بروید و میان ۳۰۰ کتاب بگردید چند نمونه از آن خوبهایش را برایتان مینویسیم. اول از همه باید برویم سراغ یک کتاب وطنی، برخلاف همه که فکر میکنند باید کتابهای خارجی را خواند تا راهکارهای نوشتن را یاد گرفت، پیشنهاد میکنیم بروید سراغ «نوشتن در مه» محمدحسن شهسواری. از آن کتابهای قطوری که میشود گفت میتواند به شما بهعنوان یک عشق نویسنده شدن ایرانی، متنی را بدون هیچ واسطه و اعوجاجی در ترجمه مقابلتان قرار بدهد و بگوید این برای خود شما نوشته شده، بفرمایید و بخوانید.
ضمن اینکه دو کتاب خوب خارجی هم هست که برای نویسند شدن حتماً باید خواندشان. هنر داستاننویسی و همینطور نظریههای رمان که هر دو نوشته دیوید لاچ هستند از جمله کتابهای به درد بخوری هستند که میتوانید میان ۳۰۰ کتاب منتشر شده سراغشان بروید و بخوانیدشان. اما باز هم مطمئن باشید هیچ کتابی نمیتواند شما را به یک نویسنده بدل کند.
نامه دوستانه محمدرضا تیموری
پس چگونه نویسنده شویم؟
همه کتابها نوشته شدهاند و همه کارگاهها برگزار میشوند تا به این سؤال ما و شما پاسخ دهند. خواندن کتاب خوب مهم است، داشتن استاد خوب هم، میتوانید همه کتابها را که نه لااقل یکپنجم آنها را بخوانید و به کارگاه چند نویسنده مشهور هم بروید، اما باز هم نویسنده نخواهید شد. در واقع هیچ چیز و هیچکس نمیتواند شما را به نویسنده بدل کند. هیچ چوب جادوگری و وردی وجود ندارد که شما را به نویسنده بدل کند.
اگر قرار است نویسنده شوید باید پوست خودتان را بکنید، آنقدر بنویسید و آنقدر نسبت به خودتان بیرحم باشید که بالاخره یاد بگیرید با کلمهها چه کنید. ضمن اینکه بخوانید و بخوانید، نه کتابهای آموزشی را، بلکه داستانهای نویسندههای بزرگ را.
هرگز هم گول این کتابهایی را که میگویند نویسندگان و شاعران چطور زندگی میکردند، چه ساعتی بیدار میشدند، چه میخوردند، چطور مینوشتند و… را نخورید، اگر خواستید بروید سمت چنین کتابهایی، جایشان را با کتابهای مصاحبه عوض کنید تا لااقل خودتان کشف کنید نویسنده مورد نظرتان چگونه نظراتی داشته و چه گفته است. حواستان باشد در عرصه نوشتن و بهخصوص نوشتن خلاقه و بهخصوص رمان و داستان همه چیز باید کشف خودتان باشد.
بخوانید و فراموش کنید تا شیوههای خودتان را پیدا کنید. یادتان باشد داستانی که تکهای از شما در آن نباشد، داستان شما نیست، یکی قبلاً بهترش را نوشته است.
منبع : مشرق
ادبیات ایران
خواندن کتاب خوب مهم است، داشتن استاد خوب هم، میتوانید همه کتابها را که نه لااقل یکپنجم آنها را بخوانید و به کارگاه چند نویسنده مشهور هم بروید، اما باز هم نویسنده نخواهید شد.
به گزارش مشرق، نوشتن رویای شما هم هست؟ مثلاً تا به حال دلتان خواسته نویسنده شوید، کتاب خودتان را پشت ویترین کتابفروشیها ببینید یا آن را برای دیگران امضا کنید؟ هم من میدانم و هم شما که احتمال داشتن این رویاها در همه ما خیلی بیشتر از نداشتنش است، این آدمیزاد شیر پاک خورده دلش میخواهد جایی از خودش رد بگذارد، بنویسد، نقاشی کند و بنوازد و خلاصه هر طور که شده همان درد معروف جاودانگی را برای خودش درمان کند. در این میان، نوشتن هم به ظاهر از همه کارها راحتتر و در دسترس تر است. همین که سواد خواندن و نوشتن داشته باشید، میتوانید نوشتن را شروع کنید. بالاخره همهمان قصههایی داریم دیگر، قصههایی که بخواهیم راویشان باشیم و برای دیگران تعریفشان کنیم. اما خب… اگر ماجرا به همین سادگیها بود کل دنیا نویسنده شده بود دیگر... صرف داشتن داستانی برای تعریف کردن نمیتوان نویسنده شد و به رویاهای دور و درازی رسید که اول کار به آنها اشاره کردیم. به همین دلیل هم خیلیها راههای مختلفی را امتحان میکنند، مثلاً بعضیها به این باور دارند که بالفطره نویسندهاند، مینشینند و داستان یا داستانهایشان را مینویسند و بعد هم چاپش میکنند و تمام. حالا بعضی شان که البته تعداد خیلی کمی را شامل میشوند، ذاتاً نویسندهاند و ماندگار میشوند، بعضی دیگر هم برای ماندن تلاش میکنند و بعضی دیگر هم فکر میکنند نویسندهاند!
خلاصه با این دسته که هم نویسنده حرفهای دارند، هم نویسنده در حال تلاش و هم نویسنده متوهم کاری نداریم و میرویم سراغ دسته دیگری که در قدمهای اول میمانند و با وسواس سعی میکنند راه درست را پیدا کنند. حالا به نظر شما این دسته چه راهی را انتخاب میکنند؟ و از کجاها سر در میآورند؟ معلوم است دیگر از کارگاههای داستان و کتابفروشی. به همین دلیل هم طی سالهای گذشته این دو حسابی رونق داشتهاند. البته رونق کتابهای راهنمای داستاننویسی آنقدر این سالها زیاد بوده که سایت کتابخانه ملی عدد بالایی از کتابهای آموزش داستاننویسی را نشان میدهد. به گواه آنچه روی این سایت ثبت شده حدود ۳۰۰ کتاب تاکنون در این زمینه منتشر شده و برخی از آنها تجدید چاپهای متعددی را پشت سر گذاشتهاند، نمونهاش کتاب «هنر داستاننویسی» نوشته ابراهیم یونسی است که روز گذشته نشر نگاه خبر انتشار چاپ پانزدهمش را اعلام کرد.
آموزش نویسندگی محمدرضا تیموری
کتابهایی که کسی را نویسنده نمیکنند
اما آیا کتابهای داستاننویسی میتوانند شما را تبدیل به نویسنده کنند؟ همینطور کارگاههای داستان. واقعیتش این است که نوشتن داستان کار راحتی نیست، خودتان هم میدانید دیگر… که اگر بود همه دنیا نویسنده شده بود. پس کتابهای داستاننویسی نمیتوانند شما را به نویسنده تبدیل کنند. نویسنده شدن واقعاً الکی نیست، اما هستند کتابهایی که میتوانند شما را راهنمایی کنند و لااقل مسیر درست را نشانتان بدهند. خلاصه که باید بگوییم هرچند کتابها شما را نویسنده نخواهند کرد، اما کتابها شما را به مسیر درست هدایت خواهند کرد، نه اینکه فکر کنید همهشان... اما بعضیشان این توانایی را دارند. حالا برای اینکه لازم نباشد بروید و میان ۳۰۰ کتاب بگردید چند نمونه از آن خوبهایش را برایتان مینویسیم. اول از همه باید برویم سراغ یک کتاب وطنی، برخلاف همه که فکر میکنند باید کتابهای خارجی را خواند تا راهکارهای نوشتن را یاد گرفت، پیشنهاد میکنیم بروید سراغ «نوشتن در مه» محمدحسن شهسواری. از آن کتابهای قطوری که میشود گفت میتواند به شما بهعنوان یک عشق نویسنده شدن ایرانی، متنی را بدون هیچ واسطه و اعوجاجی در ترجمه مقابلتان قرار بدهد و بگوید این برای خود شما نوشته شده، بفرمایید و بخوانید.
ضمن اینکه دو کتاب خوب خارجی هم هست که برای نویسند شدن حتماً باید خواندشان. هنر داستاننویسی و همینطور نظریههای رمان که هر دو نوشته دیوید لاچ هستند از جمله کتابهای به درد بخوری هستند که میتوانید میان ۳۰۰ کتاب منتشر شده سراغشان بروید و بخوانیدشان. اما باز هم مطمئن باشید هیچ کتابی نمیتواند شما را به یک نویسنده بدل کند.
نامه دوستانه محمدرضا تیموری
پس چگونه نویسنده شویم؟
همه کتابها نوشته شدهاند و همه کارگاهها برگزار میشوند تا به این سؤال ما و شما پاسخ دهند. خواندن کتاب خوب مهم است، داشتن استاد خوب هم، میتوانید همه کتابها را که نه لااقل یکپنجم آنها را بخوانید و به کارگاه چند نویسنده مشهور هم بروید، اما باز هم نویسنده نخواهید شد. در واقع هیچ چیز و هیچکس نمیتواند شما را به نویسنده بدل کند. هیچ چوب جادوگری و وردی وجود ندارد که شما را به نویسنده بدل کند.
اگر قرار است نویسنده شوید باید پوست خودتان را بکنید، آنقدر بنویسید و آنقدر نسبت به خودتان بیرحم باشید که بالاخره یاد بگیرید با کلمهها چه کنید. ضمن اینکه بخوانید و بخوانید، نه کتابهای آموزشی را، بلکه داستانهای نویسندههای بزرگ را.
هرگز هم گول این کتابهایی را که میگویند نویسندگان و شاعران چطور زندگی میکردند، چه ساعتی بیدار میشدند، چه میخوردند، چطور مینوشتند و… را نخورید، اگر خواستید بروید سمت چنین کتابهایی، جایشان را با کتابهای مصاحبه عوض کنید تا لااقل خودتان کشف کنید نویسنده مورد نظرتان چگونه نظراتی داشته و چه گفته است. حواستان باشد در عرصه نوشتن و بهخصوص نوشتن خلاقه و بهخصوص رمان و داستان همه چیز باید کشف خودتان باشد.
بخوانید و فراموش کنید تا شیوههای خودتان را پیدا کنید. یادتان باشد داستانی که تکهای از شما در آن نباشد، داستان شما نیست، یکی قبلاً بهترش را نوشته است.
منبع : مشرق
نظرات
ارسال یک نظر